عیدی‌های اختیاری که به اجبار می‌دهیم!

متاسفانه این روز‌ها شاهد این هستیم که این سنت مانند سایر سنتهای نوروز دستخوش تغییر شده است و افرادی که از نظر طبقه اجتماعی در سطح متوسط و یا‌گاه بالایی قرار دارند از دیگران طلب عیدی می‌کنند که این موضوع واقعا چهره زشتی در جامعه ایجاد کرده است.

صدایش می‌زنی داخل خانه و از او می‌خواهی وسایل اضافی را از خانه خارج کند، سرش را پایین می‌اندازد و وارد می‌شود، خرت و پرت‌هایی را که گوشه‌ای جمع کرده‌ای نشانش می‌دهی، بدون پرحرفی می‌رود سرکار و آستین بالا می‌زند، کارش که تمام می‌شود دست در جیب می‌بری و مزد کارش را به همراه عیدی‌اش پرداخت می‌کنی، از لبخند رضایتی که بر صورتش می‌نشانی حال خودت بهتر می‌شود. 


وارد سالن آرایشگاه که می‌شوی اولین چیزی که توجه‌‌ات را جلب می‌کند صندوقی است که بر روی آن نوشته شده است «عیدی ما فراموش نشود»، ناخود آگاه دستت به سمت کیفت می‌رود و یادت می‌‌افتد که یک هفته تا عید باقی نمانده و تو مانده‌ای و هزار خرج خانه و جیبی که از اسکناس تهی است...

پای صندوق که می‌روی آخرین اسکناس‌ها را هم روی میز می‌گذاری، غرق در افکارت هستی که ناگهان صاحب آرایشگاه صدایت می‌زند عیدی بچه‌ها یادتون نره! با شرمندگی هرچه تمام سرت را بر می‌گردانی و می‌مانی که چه بگویی...


سنت‌هایی که رنگ باخته‌اند
پیرزن‌ هر صبح‌ در روزهای‌ عید وضو می‌‌گرفت‌ و زیر کرسی‌ می‌ نشست. یک‌ بادیه‌ بزرگ‌ سفالی‌ را هم‌ پر از تخم‌ مرغ های‌ رنگی‌ که‌ با پوست‌ پیاز یا گردو رنگ‌ می‌ کرد در کنارش‌ می‌‌گذاشت‌ و برای‌ هر کسی‌ که‌ به‌ دیدارش‌ می‌‌آمد ابتدا قرآن‌ باز می‌کرد و چند کلام‌ از آیات‌ الهی‌ را می‌خواند و بعد یک‌ تخم‌ مرغ‌ رنگی‌ به‌ او هدیه‌ می‌داد. تخم‌ مرغهای‌ مادربزرگ‌ آن‌ قدر برای‌ ما عزیز بود که‌ حتی‌ دلمان‌ نمی‌ آمد آن‌ها را بخوریم. 


 برخی سنت‌ها متناسب با وضعیت فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی عصر خود، به یک قرارداد تبدیل شده و با گذشت زمان ممکن است تأثیرات مثبت آن‌ها از بین برود، اما آیین به صورت رسومی به جا مانده از گذشته باقی مانده و مردم یک جامعه آن را ارزش محسوب می‌کنند. 

سنت عیدی دادن در دوران‌ پیشین، به نوعی شگون و برکت سفره زندگی مردم به شمار آمده و نیاکان ما معتقد بوده‌اند، هدیه دادن باعث می‌شود تا بخشش و سخاوتمندی در تمام سال در زندگی آن‌ها سایه افکند و کار و کسبشان رونق گیرد. 

 طبقات فرودست جامعه از جمله کسانی هستند که ما وظیفه داریم شادی خود را با آن‌ها در این روز‌ها تقسیم کنیم و با کمک‌های خود به آن‌ها لبخند شادی را به آن‌ها هدیه کنیم. 

 اما متاسفانه این روز‌ها شاهد این هستیم که این سنت مانند سایر سنتهای نوروز دستخوش تغییر شده است و افرادی که از نظر طبقه اجتماعی در سطح متوسط و یا‌گاه بالایی قرار دارند از دیگران طلب عیدی می‌کنند که این موضوع واقعا چهره زشتی در جامعه ایجاد کرده است. 

 مثلا دیده می‌شود که برخی کارکنان یک موسسه هدایای گرانی را به عنوان عیدی به مافوق خود می‌دهند، این اقدام آن‌ها چه توجیهی می‌تواند داشته باشد غیر از دادن رشوه، این فردمی خواهد از این طریق حمایت‌های بعدی را نیز به دست آورد. 

آرزوهای‌ سبز؛ تحفه‌ عیدی‌ قدیمی‌ها
آرزوهای‌ سبز، دعاهای‌ خجسته‌ و امیدهای‌ تازه‌، تحفه‌ عیدی‌ قدیمی‌ها بود. وقتی‌ قرآن های‌ کوچک‌ به‌ نشانه‌ استواری‌ ایمان‌ با بسته‌ های‌ زرورق ‌شده‌ سنجد، گندم‌ بو داده، حتی‌ نخودچی‌ و کشمش‌ به‌ دست‌ بچه‌‌ها می‌ رسید انگار برکت‌ و روزی‌ آن‌ها افزوده‌ می‌ شد. گویا دل‌ بچه‌‌ها هم‌ آن‌ روز‌ها از عیدی‌ گرفتن‌ شاد‌تر بود. آخر این‌ دغدغه‌ به‌ دلشان‌ راه‌ نداشت‌ که‌ این‌ اسکناس‌ سبز با آن‌ دو تا نارنجی قبلی‌ می‌‌شود بیست هزار تومان‌ و حالا من‌ بیشتر یا کمتر از تو پول‌ دارم. 

اما در آشفته‌ بازار راه‌ یافتن‌ مناسبات‌ اقتصادی‌ به‌ عرصه‌ سنت های‌ دیرین، وظیفه‌ عمو و دایی‌ و خاله‌ کوچک‌تر از آن‌ شده که‌ حتماً به‌ بچه‌های‌ عمو و دایی‌ و خاله‌ بزرگ‌تر آن‌ قدر عیدی‌ بدهند تا بیشتر از مبلغی‌ بشود که‌ آن‌ها به‌ بچه‌های‌ ایشان‌ داده‌اند. 

دغدغه‌ بزرگتر‌ها در سال‌ بعد هم‌ این‌ بود که‌ این‌ اختلاف‌ قیمت‌ را حساب‌ کنند. خلاصه‌ عیدی‌ دادن‌ با آن‌ سابقه‌ زیبای‌ دیرین‌ تبدیل‌ شد به‌ عرصه‌ای‌ برای‌ حساب‌ و کتاب‌.